loading...
من ایرانیم
مهران بازدید : 222 چهارشنبه 30 آذر 1390 نظرات (7)

 به دلیل تجاوز اعراب به ایران  و به کارگیری زبان عربی درایران ، شوربختانه سالیان سال است کلمه های عربی وارد زبان پارسی شده است و گویش درست زبان پارسی به  دست فراموشی سپرده شده است .

در زبان عربی چهارواژه ی: (پ ، گ ، ژ ، چ ) وجود ندارد. آن‌ها به جای این ۴ چهار واژه، از  : (ف - ک – ز – ج) بهره می‌گیرند.


و اما: چون عرب‌ها نمی‌توانند «پ» را بر زبان رانند، بنابراین ما ایرانی‌ها، به کتاب ادبیات پارسی

می گوییم : کتاب ادبیات فارسی

به پیل می‌گوییم: فیل

 

به پلپل می‌گوییم: فلفل

 

به پهلویات باباطاهر می‌گوییم: فهلویات باباطاهر

 

به سپیدرود می‌گوییم: سفیدرود

 

به سپاهان می‌گوییم: اصفهان

 

به پردیس می‌گوییم: فردوس

 

به پلاتون می‌گوییم: افلاطون

 

به تهماسپ می‌گوییم: تهماسب

 

به پارس می‌گوییم: فارس

 

به پساوند می‌گوییم: بساوند

 

به پارسی می‌گوییم: فارسی!

 

به پادافره می‌گوییم: مجازات،مکافات، تعزیر، جزا، تنبیه...

 

به پاداش هم می‌گوییم: جایزه

 

چون عرب‌ها نمی‌توانند «گ» را برزبان بیاورند، بنابراین ما ایرانی‌ها،

 

به گرگانی می‌گوییم: جرجانی

 

به بزرگمهر می‌گوییم: بوذرجمهر

 

به لشگری می‌گوییم: لشکری

 

به گرچک می‌گوییم: قرجک

 

به گاسپین می‌گوییم: قزوین!

 

به پاسارگاد هم می‌گوییم: تخت سلیمان‌نبی!

چون عرب‌ها نمی‌توانند «چ» را برزبان بیاورند، ما ایرانی‌ها،

 

به چمکران می‌گوییم: جمکران

 

به چاچ‌رود می‌گوییم: جاجرود

 

به چزاندن می‌گوییم: جزاندن

چون عرب‌ها نمی‌توانند «ژ» را بیان کنند، ما ایرانی‌ها

به دژ می‌گوییم: سد دز

به کژ می‌گوییم: :کج

 

به مژ می‌گوییم: : مج

 

به کژآئین می‌گوییم: کج‌آئین

 

به کژدُم می‌گوییم : کج دم یا عقرب!

 

به لاژورد می‌گوییم: لاجورد

فردوسی فرماید:

 

به پیمان که در شهر هاماوران سپهبد دهد ساو و باژ گران

 

اما مابه باژ می‌گوییم: باج

فردوسی فرماید:

پیاده شد از اسپ و ژوپین به دست همی رفت شیدا به کردار مست

اما ما به اسپ می‌گوییم: اسب

 

به ژوپین می‌گوییم: زوبین

و چون در زبان پارسی واژه‌هائی مانند چرکابه، پس‌آب، گنداب... نداریم، نام این چیزها را گذاشته‌ایم فاضل‌آب،

چون مردمی سخندان هستیم و از نوادگان فردوسی،

به ویرانه می‌گوییم : خرابه

 

به ابریشم می‌گوییم: حریر

 

به یاران می‌گوییم : صحابه!

 

به ناشتا وچاشت بامدادی می‌گوییم : صبحانه یا سحری!

 

به چاشت شامگاهی می‌گوییم: عصرانه یا افطار!

 

به خوراک و خورش می‌گوییم: غذا و اغذیه و تغذیه ومغذی !

 

به آرامگاه می‌گوییم: مقبره

 

به گور می‌گوییم: قبر

 

به برادر می‌گوییم: اخوی

 

به پدر می‌گوییم: ابوی


 

و اکنون نمی‌دانیم برای این که بتوانیم زبان شیرین پارسی را دوباره بیاموزیم و بکار بندیم، باید از کجا آغاز کنیم؟!
هنر نزد ایرانیان است و بس! از جمله هنر سخن گفتن! شاعر هم گفته است: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد!  بنابراین،چون ما ایرانیان در زبان پارسی واژه‌ی گرمابه نداریم به آن می‌گوئیم: حمام!
چون در پارسی واژه‌های خجسته، فرخ و شادباش نداریم به جای «زاد روزت خجسته باد» می‌گوئیم: «تولدت مبارک» .
به خجسته می گوئیم : میمون

اگر دانش و «فضل» بیشتری بکار بندیم می‌گوییم: تولدت میمون و مبارک!!!

 

چون نمی‌توانیم بگوییم: «دوستانه» می گوئیم با حسن نیت!

 

چون نمی‌توانیم بگوییم «دشمنانه» می گوییم خصمانه یا با سوء نیت چون نمی‌توانیم بگوئیم

امیدوارم، می‌گوئیم : ان‌شاءالله

 

چون نمی‌توانیم بگوئیم آفرین، می‌گوئیم : بارک‌الله

 

چون نمی‌توانیم بگوئیم به نام و یاری ایزد،می‌گوییم: ماشاءالله

 

و چون نمی‌توانیم بگوئیم نادارها، بی‌چیزان، تنُک‌‌‌مایه‌گان، می‌گوئیم: مستضعفان، فقرا، مساکین!

به خانه می‌گوییم: مسکن و به داروی درد می‌گوییم: مسکن

اما ،اگر در نوشته‌ای به چنین جمله‌ای برسیم میگوییم :  مسکن خیلی گران است و نمی‌دانیم آیا

«دارو» گران است یا «خانه»؟

 

به «آرامش » می‌گوییم تسکین، سکون

 

به شهر هم می‌گوییم مدینه تا «قافیه» تنگ نیاید!

ما ایرانیان، چون زبان نیاکانی خود را دوست داریم:

 

به جای درازا می گوییم: طول

 

به جای پهنا می‌گوییم: عرض

 

به ژرفا می‌گوییم: عمق

 

به بلندا می‌گوییم: ارتفاع

 

به سرنوشت می‌گوییم: تقدیر

 

به سرگذشت می‌گوییم: تاریخ

 

به خانه و سرای می‌گوییم : منزل و مأوا و مسکن

 

به ایرانیان کهن می گوییم: پارس


به عوعوی سگان هم می گوییم: پارس!

به پارس‌ها می‌گوییم: عجم!

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط نیکل پارسی تبار در تاریخ 1348/10/11 و 14:46 دقیقه ارسال شده است

اومدم واسه نشون دادن احساسم به نوشتت که چقدر خوب بود کلمه ای پیدا کنم اما همش عربی بود هههههههه واقعا پس چرا ما به خودمون میگیم ایرانی؟؟من که هرچی فکر میکنم میبینم هیچ نشانی از یه ایرانی واقعی نداریم...پس چی شد تمدن چندین هزار سالمون‏...!‏‏!‏‏!

این نظر توسط نیکل در تاریخ 1348/10/11 و 14:30 دقیقه ارسال شده است

قبل ازانقلاب همين موقع نيم متربرف نشسته بود رو زمينولي حالابارون هم نميادانقلاب کرديم،تاريخ عوض بشه جغرافي عوض شد!.....عالی بود ممنونشکلک

این نظر توسط فاطيما در تاریخ 1348/10/11 و 13:02 دقیقه ارسال شده است

اين مطلب رو يه بار قبلا برام گذاشته بودي، الان كامل نخوندمش،
حيفم اومد اين چند تا كلمه رو نگم

دين از ريشه دَئِنا گرفته شده كه يك واژه كاملا پارسي هست
مسجد از ريشه مَزگَت گرفته شده
جوهر همون گوهرِ خودمونه چون عرب ها گ نداشتن به جاي گ ، ج رو جايگزين كردن و الان همه جا از جوهر و جواهر استفاده ميشه

خرابات يك واژه زرتشتي به معني عبادتگاهِ ولي متاسفانه به جاي معني صحيح اون ، مي خانه معني شده .
تو اشعار خيلي از شاعرا معني لغوي اون ديده ميشه ( عبادتگاه)
حافظ ميگه:
در خرابات مغان نور خدا ميبينم
اين عجب بين كه چه نوري ز كجا ميبينم

این نظر توسط مریم باجی در تاریخ 1348/10/11 و 20:37 دقیقه ارسال شده است

از دل ویرانهای تخت جمشید
از میان یادهای فرٌ جمشید
از دل خاک گوهربار نیاکان
امپراطوری بی‌همتای ایران
یک صدایی خسته اما پر وقار
بانگ می‌آرد......
منم کورش .. شه و شاهنشه ایران به قوله خودت سپاااااااااس عالی بودششکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 32
  • کل نظرات : 24
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 15
  • بازدید ماه : 24
  • بازدید سال : 99
  • بازدید کلی : 4,151